انسانها میخواهند تو را در مقابل عقاید ِ خود به زانو در آورند ...
اگر نخواهی به آنها دست بدهی ، تصمیم میگیرند فرهنگ ِ خود را بر تو قالب کنند ...
کافیست خلاف ِ عقاید ِ آنها فکر و رفتار کنی ، آنگاه به گونه ای با تو رفتار میکنند که احساس ِ احمق
بودن به تو دست دهد ...
""" آنها اصلا به این فکر نمیکنند که تو ، به چه اعتقاد داری ...
چون به هر چه که اعتقاد داشته باشی ، غلط است ... """
تو را مجبور به گوشه گیری میکنند ...
ترک میشوی،طرد میشوی و در جامعه ی آنها با نیشخند پذیرایی میشوی ...
نیش و کنایه هاشان دائم در ذهنت تردد میکند ...
تو همچنان مقاومت میکنی ...
و آنها سعی میکنند از دید ِ جامعه نسبت به تو سوء استفاده کنند ...
میدانم ... احمق جلوه شدن ، حس ِ خوبی ندارد ...
ضربه های روحی شدید میشود ...
دست ِ آخر تنهای ِ تنها میشوی و میفهمی که عقایدت همه چیز را خراب کرده است ...
با رفتنشان کمی به مغزت استراحت میدهی ...
اما اینگونه نخواهد ماند ...
آنها از مسیرهای دیگر ، در مقابلت اقدام میکنند ...
"" مگر میشود که بگذارند کسی در اطراف ِ آنها ، عقایدی بر خلاف ِ عوام داشته باشد ""
تو را عاشق میکنند ، تا شهوتش چشم هایت را کور کند ...
به خود ، نیازمندت میکنند ...
همه ی وجودت را میگیرند ...
تا لحظه ای آرام و قرار نداشته باشی ...
عقایدشان را پُتک میکنند و مغزت را تخریب میکنند ...
قدرت تفکر را از تو میگیرند ...
و در آخر ...
"" استرس و اضطراب از " القای ِ بی کسی " ، همه چیز را برای تو به پایان میرساند """
هم اکنون تو هم ، همانندِ آنها و درکنار ِ دیگر فضولات ِ این جوی ِ روان،به تخریب ِ عقاید ِناهموار ِ قانون شکنان کمک میکنی ...
...
...
...
...
...
_ قانون شکنان ِ جامعه _
سیاهنامه ی " ابر سیاه "
...
...
...
...
...