" ابر سیاه "

نوشته هایم ، نقاشی هایم ، طراحی هایم ، عکس هایم ، موسیقی هایم و ...

" ابر سیاه "

نوشته هایم ، نقاشی هایم ، طراحی هایم ، عکس هایم ، موسیقی هایم و ...

" ابر سیاه "

_ زنده به گور _


آغاز
.........
از یادداشت های ِ یک نفر دیوانه

نفسم پس میرود ، از چشمهایم اشک میریزد، دهانم بدمزه است ، سرم گیج میخورد، قلبم گرفته ، تنم خسته ،کوفته ، شل بدون اراده در رختخواب افتاده ام . بازوهایم از سوزن انژ کسیون سوراخ است . رختخواب بوی عرق و بوی تب میدهد ، به ساعتی که روی میز کوچک بغل رختخواب گذاشته شده نگاه میکنم ، ساعت ده روز یکشنبه است . سقف اطاق را مینگرم که چراغ برق میان آن آویخته ، دور اطاق را نگاه میکنم ، کاغذ دیوار گل و بته سرخ و پشت گلی دارد . فاصله بفاصله آن دو مرغ سیاه که جلو یکدیگر روی شاخه نشسته اند ، یکی از آنها تکش را باز کرده مثل اینست که با دیگری گفتکو میکند . این نقش مرا از جا در میکند ، نمیدانم چرا از هر طرف که غلت میزنم جلو چشمم است . روی میز اطاق پر از شیشه ، فتیله و جعبه دواست . بوی الکل سوخته بوی اطاق ناخوش در هوا پراکنده است . میخواهم بلند بشوم و پنجره را باز بکنم ولی یک تنبلی سرشاری مرا روی تخت میخکوب کرده ، میخواهم سیگار بکشم میل ندارم . ده دقیقه نمیگذرد ریشم را که بلند شده بود تراشیدم . آمدم در رختواب افتادم ، در آینه که نگاه کردم دیدم خیلی تکیده و لاغر شده ام . به دشواری راه میرفتم ، اطاق درهم و برهم است .
""" من تنها هستم """


خودکشی
.................
نه ، کسی تصمیم خود کشی را نمیگیرد ، خود کشی با بعضی ها هست . در خمیره و در سرشت آنهاست ، نمیتوانند از دستش بگریزند . این سرنوشت است که فرمانروائی دارد ولی در همین حال این من هستم که سرنوشت خودم را درست کرده ام ، حالا دیگر نمیتوانم از دستش بگریزم ،
""" نمیتوانم از خودم فرار بکنم """


شهوت
............
در تاریکی دستم را روی پستانهای آن دختر میمالیدم . چشمهای او خمار میشد . من هم حال غریبی میشدم . بیادم میآید یک حالت غمناک و گوارائی بود که نمیشود گفت . از روی لبهای تر و تازه او بوسه میزدم ، گونه های او گل انداخته بود . یکدیگر را فشار میدادیم ،
""" موضوع فیلم را نفهمیدم """



------------------------------------------------------------------
نام کتاب : زنده به گور
نویسنده : صادق هدایت
سال انتشار : 1309
------------------------------------------------------------------

پ.ن : این کتاب شامل این داستان های کوتاه از صادق هدایت است :
زنده به گور - حاجی مراد - اسیر فرانسوی - داود گوژپشت - مادلن - آتش پرست - آبجی خانم - مرده خورها - آب زندگی

نظرات  (۱)

تئوری هایت را چاپش کن

پاسخ:
ممنون ، اگر واقعا در این سطح باشه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی