از خیابون های شولوغ میرسم خونه ... توو فکره اینکه چند ساعت دیگه بیشتر نمونده ... بالاخره چراغهای خونه دونه دونه خاموش میشن ... از لای در نگاهی سریع و دیدنه اینکه همه خوابیدن منو از همه چیز بیشتر خوشحال میکنه ... با یه کبریت ، شمع های روی میز همشون روشن میشن ... و عودِ چوبِ قهوه هم ... اَمپ on ... افکت clean ... ولوم 1 ... نگاهی به سقف در این فکر که :
" چقدر لذت بخشه وقتی برای رسیدن به یه امپ 15 واتی مجبور باشی چندین ساعت
بیشتر در روز کار کنی و بیشتر پولاتو جمع کنی که بتونی با صدای کمِش بدونه
اینکه کسی بیدار بشه شبا با یه گیتاره معمولی توو رخت خواب عشق بازی کنی
... خیلی لذت بخشه وقتی روشنش میذاری و وقتی نصف شب ، توو رخت خواب، تکون میخوری صداشون در میاد ... خیلی میشه باهاش راحت تر خوابید ... با 150 واتی نمیشه از این شوخیا کرد ... خلاصه که 15 واتیه عزیز ، به اتاقِ من خوش اومدی /م\ ... ... ... ... ...